عطار (غزلیات)/عشق تو قلاوز جهان است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (عشق تو قلاوز جهان است) از عطار |
' |
عشق تو قلاوز جهان است | سودای تو رهنمای جان است | |
وصل تو خلاصهی وجود است | درد تو دریچهی عیان است | |
هاروت تو چاره ساز سحر است | یاقوت تو مایهبخش جان است | |
کس را ز دهان تو سخن نیست | زان روی که نقطه گمان است | |
تا بر دهنت نهادهام دل | این تنگدلی من از آن است | |
لعلت شکری است تنگ بر تنگ | یعنی دل من بر آن دهان است | |
کس بر کمرت میان ندیدست | گرچه کمر تو را میان است | |
تا ابروی چون کمانت دیدم | صد گونه ز هم از آن کمان است | |
چون ابروی توست چون کمانی | چندین ز هم از چه در زبان است | |
دندان تو مغز پستهی توست | مغزی دیدی که استخوان است | |
گفتی که دلت بسوز در عشق | یعنی که سپند عاشقان است | |
از دست تو دل چگونه سوزم | چون پای غم تو در میان است | |
یک ذره غم تو خوشتر آید | از هر شادی که در جهان است | |
آن درد که در دل من از توست | هر وصف که گویمش نه آن است | |
در روی من شکسته دل خند | گر موجب خنده زعفران است | |
در کار عقوبت تو عطار | چون ممتحنی در امتحان است |