عطار (غزلیات)/عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند) از عطار |
' |
عاشقانی کز نسیم دوست جان میپرورند | جمله وقت سوختن چون عود اندر مجمرند | |
فارغند از عالم و از کار عالم روز و شب | والهی راهی شگرف و غرق بحری منکرند | |
هر که در عالم دویی میبیند آن از احولی است | زانکه ایشان در دو عالم جز یکی را ننگرند | |
گر صفتشان برگشاید پردهی صورت ز روی | از ثری تا عرش اندر زیر گامی بسپرند | |
آنچه میجویند بیرون از دوعالم سالکان | خویش را یابند چون این پرده از هم بردرند | |
هر دو عالم تخت خود بینند از روی صفت | لاجرم در یک نفس از هر دو عالم بگذرند | |
از ره صورت ز عالم ذرهای باشند و بس | لیکن از راه صفت عالم به چیزی نشمرند | |
فوق ایشان است در صورت دو عالم در نظر | لیکن ایشان در صفت از هر دو عالم برترند | |
عالم صغری به صورت عالم کبری به اصل | اصغرند از صورت و از راه معنی اکبرند | |
جمله غواصند در دریای وحدت لاجرم | گرچه بسیارند لیکن در صفت یک گوهرند | |
روز و شب عطار را از بهر شرح راه عشق | هم به همت دل دهند و هم به دل جان پرورند |