عطار (غزلیات)/سوختی جانم چه میسازی مرا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (سوختی جانم چه میسازی مرا) از عطار |
' |
سوختی جانم چه میسازی مرا | بر سر افتادم چه میتازی مرا | |
در رهت افتادهام بر بوی آنک | بوک بر گیری و بنوازی مرا | |
لیک میترسم که هرگز تا ابد | بر نخیزم گر بیندازی مرا | |
بندهی بیچاره گر میبایدت | آمدم تا چارهای سازی مرا | |
چون شدم پروانهی شمع رخت | همچو شمعی چند بگدازی مرا | |
گرچه با جان نیست بازی درپذیر | همچو پروانه به جانبازی مرا | |
تو تمامی من نمیخواهم وجود | وین نمیباید به انبازی مرا | |
سر چو شمعم بازبر یکبارگی | تا کی از ننگ سرافرازی مرا | |
دوش وصلت نیم شب در خواب خوش | کرد هم خلوت به دمسازی مرا | |
تا که بر هم زد وصالت غمزهای | کرد صبح آغاز غمازی مرا | |
چو ز تو آواز میندهد فرید | تا دهی قرب هم آوازی مرا |