عطار (غزلیات)/سر عشقت مشکلی بس مشکل است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (سر عشقت مشکلی بس مشکل است) از عطار |
' |
سر عشقت مشکلی بس مشکل است | حیرت جان است و سودای دل است | |
عقل تا بوی می عشق تو یافت | دایما دیوانهای لایعقل است | |
بر امید روی تو در کوی تو | پای عاشق تا به زانو در گل است | |
منزل اندر هر دو عالم کی کند | هر که را در کوی عشقت منزل است | |
هست عاشق لیک هم بر خویشتن | هر که از عشق تو یک دم غافل است | |
گفتهای حاصل چه داری از غمم | می به نتوان گفت آنچم حاصل است | |
تا دلم در دام عشقت اوفتاد | در میان خون چو مرغی بسمل است | |
معطلی مطلق تویی در ملک عشق | هر دو عالم دستهای سایل است | |
تا گشادی بر دل عطار دست | بر دل عطار بندی مشکل است |