عطار (غزلیات)/زهی در کوی عشقت مسکن دل
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (زهی در کوی عشقت مسکن دل) از عطار |
' |
زهی در کوی عشقت مسکن دل | چه میخواهی ازین خون خوردن دل | |
چکیده خون دل بر دامن جان | گرفته جان پرخون دامن دل | |
از آن روزی که دل دیوانهی توست | به صد جان من شدم در شیون دل | |
منادی میکنند در شهر امروز | که خون عاشقان در گردن دل | |
چو رسوا کرد ما را درد عشقت | همی کوشم به رسوا کردن دل | |
چو عشقت آتشی در جان من زد | برآمد دود عشق از روزن دل | |
زهی خال و زهی روی چو ماهت | که دل هم دام جان هم ارزن دل | |
مکن جانا دل ما را نگهدار | که آسان است بر تو بردن دل | |
چو گل اندر هوای روی خوبت | به خون درمیکشم پیراهن دل | |
بیا جانا دل عطار کن شاد | که نزدیک است وقت رفتن دل |