عطار (غزلیات)/زهره ندارم که سلامت کنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (زهره ندارم که سلامت کنم) از عطار |
' |
زهره ندارم که سلامت کنم | چون طمع وصل مدامت کنم | |
گرچه جوابم ندهی این بسم | چون شنوی تو که سلامت کنم | |
چون نتوانم که به گردت رسم | گرد به گرد در و بامت کنم | |
مرغ تو حلاج سزد من کیم | تا هوس حلقهی دامت کنم | |
خاک شدم تا نفس خویش را | هم نفس جرعهی جامت کنم | |
گر به حسامم بکشی نقد جان | پیشکش زخم حسامت کنم | |
نیست مرا دل وگرم صد بود | سوختهی وعدهی خامت کنم | |
یک شکرت خواستهام گفتهای | میطلبم باز که وامت کنم | |
گر چه حلال است تو را خون من | گر ندهی بوسه حرامت کنم | |
چون همه خوبی جهان وقف توست | گنگ شدم وصف کدامت کنم | |
خطبهی جانم چو به نام تو رفت | سکهی تن نیز به نامت کنم | |
نی که تنی نیست دو من استخوانست | پیش سگ کوی غلامت کنم | |
مشک جهان گر همه عطار داشت | وقف خط غالیه فامت کنم |