عطار (غزلیات)/زلف تیره بر رخ روشن نهی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (زلف تیره بر رخ روشن نهی) از عطار |
' |
زلف تیره بر رخ روشن نهی | سرکشان را بار بر گردن نهی | |
روی بنمایی چو ماه آسمان | منت روی زمین بر من نهی | |
تا کی از زنجیر زلف تافته | داغ گه بر جان و گه بر تن نهی | |
وقت نامد کز نمکدان لبت | دام من زان نرگس رهزن نهی | |
تا سر یک رشته یابم از تو باز | خارم از مژگان چون سوزن نهی | |
گر مرا در دوستی تو ز چشم | اشک ریزد نام من دشمن نهی | |
گفته بودی خون گری تا مهر عشق | بیرخم بر دیدهی روشن نهی | |
گر بگریم تر شود دامن مرا | تو مرا در عشق تر دامن نهی | |
بار ندهی لیک قسم عاشقان | همچو یوسف بوی پیراهن نهی | |
ور دهی در عمر خود بار جمال | بار غم بر جان مرد و زن نهی | |
وصف تو چون از فرید آید که تو | افصح آفاق را الکن نهی |