عطار (غزلیات)/رهی کان ره نهان اندر نهان است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (رهی کان ره نهان اندر نهان است) از عطار |
' |
رهی کان ره نهان اندر نهان است | چو پیدا شد عیان اندر عیان است | |
چه میگویم چه پیدا و چه پنهان | که این بالای پیدا و نهان است | |
چه میگویم چه بالا و چه پستی | که این بیرون ازین است و از آن است | |
چه میگویم چه بیرون چه درون است | که بیرون و درون گفت زبان است | |
چگویم آنچه هرگز کس نگفته است | چه دانم آنکه هرگز کس ندانست | |
گمانی چون برم چون کس نبرده است | نشانی چون دهم چون بینشان است | |
مکن روباه بازی شیر مردا | خموشی پیشه کن کین ره عیان است | |
برو از پوست بیرون آی کین کار | نه کار توست کار مغز جان است | |
برو عطار و ترک این سخن گیر | که این را مستمع در لامکان است |