عطار (غزلیات)/ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است) از عطار |
' |
ذرهای اندوه تو از هر دو عالم خوشتر است | هر که گوید نیست دانی کیست آن کس کافر است | |
کافری شادی است و آن شادی نه از اندوه تو | نی که کار او ز اندوه و ز شادی برتر است | |
آن کزو غافل بود دیوانهای نامحرم است | وانکه زو فهمی کند دیوانهای صورتگر است | |
کس سر مویی ندارد از مسما آگهی | اسم میگویند و چندان کاسم گویی دیگر است | |
هرچه در فهم تو آید آن بود مفهوم تو | کی بود مفهوم تو او کو از آن عالیتر است | |
ای عجب بحری است پنهان لیک چندان آشکار | کز نم او ذره ذره تا ابد موجآور است | |
صورتی کان در درون آینه از عکس توست | در درون آینه هر جا که گویی مضمر است | |
گر تو آن صورت در آئینه ببینی عمرها | زو نیابی ذرهای کان در محلی انور است | |
ای عجب با جملهی آهن به هم آن صورت است | گرچه بیرون است ازآن آهن بدان آهن در است | |
صورتی چون هست با چیزی و بی چیزی به هم | در صفت رهبر چنین گر جان پاکت رهبر است | |
ور مثالی دیگرت باید به حکم او نگر | صورتش خاک است و برتر سنگ و برتر زان زر است | |
تا که در دریای دل عطار کلی غرق شد | گوییا تیغ زبانش ابر باران گوهر است |