عطار (غزلیات)/دل دست به کافری بر آورد

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (دل دست به کافری بر آورد)
از عطار
'


دل دست به کافری بر آورد وآیین قلندری بر آورد
قرایی و تایبی نمی‌خواست رندی و مقامری بر آورد
دین و ره ایزدی رها کرد کیش بت آزری بر آورد
در کنج نفاق سر فرو برد سالوس و سیه گری بر آورد
از توبه و زهد توبه‌ها کرد ممن شد و کافری بر آورد
تا دردی درد بی‌دلان خورد صافی شد و دلبری بر آورد
عطار چو بحث حال خود کرد تلبیس و مزوری بر آورد