عطار (غزلیات)/در رهت حیران شدم ای جان من
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (در رهت حیران شدم ای جان من) از عطار |
' |
در رهت حیران شدم ای جان من | بی سر و سامان شدم ای جان من | |
چون ندیدم از تو گردی پس چرا | در تو سرگردان شدم ای جان من | |
در فروغ آفتاب روی تو | ذرهی حیران شدم ای جان من | |
در هوای روی تو جان بر میان | از میان جان شدم ای جان من | |
خویش را چون خام تو دیدم ز شرم | با دلی بریان شدم ای جان من | |
تا تو را جان و دل خود خواندهام | بی دل و بی جان شدم ای جان من | |
چون سر زلف توام از بن بکند | بی سر و بن زان شدم ای جان من | |
من بمیرم تا چرا با درد تو | از پی درمان شدم ای جان من | |
چون رخت پیدا شد از بی طاقتی | در کفن پنهان شدم ای جان من | |
بر امید آنکه بر من بگذری | با زمین یکسان شدم ای جان من | |
خاک شد عطار و من بر درد او | ابر خون افشان شدم ای جان من |