عطار (غزلیات)/در ده می عشق یک دم ای ساقی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (در ده می عشق یک دم ای ساقی) از عطار |
' |
در ده می عشق یک دم ای ساقی | تا عقل کند گزاف در باقی | |
زین عقل گزاف گوی پر دعوی | بگذر که گذشت عمر ای ساقی | |
دردی در ده که توبه بشکستم | تا کی ز نفاق و زرق و خناقی | |
ما ننگ وجود پارسایانیم | از روی و ریا نهفته زراقی | |
ای ساقی جان بیار جام می | کامروز تو دست گیر عشاقی | |
تا باز رهیم یک زمان از خود | فانی گردیم و جاودان باقی | |
رفتیم به بوی تو همه آفاق | تو خود نه ز فوق و نه ز آفاقی | |
کس می نرسد به آستان تو | زیرا که تو در خودی خود طاقی | |
بس جان که بسوختند مشتاقان | بر آتش عشق تو ز مشتاقی | |
بنمای به خلق رخ که خود گفتی | با ما که تخلقوا به اخلاقی | |
عطار برو که در ره معنی | امروز محققی به اطلاقی |