عطار (غزلیات)/در دلم افتاد آتش ساقیا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (در دلم افتاد آتش ساقیا) از عطار |
' |
در دلم افتاد آتش ساقیا | ساقیا آخر کجایی هین بیا | |
هین بیا کز آرزوی روی تو | بر سر آتش بماندم ساقیا | |
بر گیاه نفس بند آب حیات | چند دارم نفس را همچون گیا | |
چون سگ نفسم نمکساری بیافت | پاک شد تا همچو جان شد پر ضیا | |
نفس رفت و جان نماند و دل بسوخت | ذرهای نه روی ماند و نه ریا | |
نفس ما هم رنگ جان شد گوییا | نفس چون مس بود و جان چون کیمیا | |
زان بمیرانند ما را تا کنند | خاک ما در چشم انجم توتیا | |
روز روز ماست می در جام ریز | می میجان جام جاماولیا | |
آسیا پر خون بران از خون چشم | چند گردی گرد خون چون آسیا | |
خویشتن ایثار کن عطار وار | چند گوئی لا علی و لا لیا |