عطار (غزلیات)/درآمد از در دل چون خرابی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (درآمد از در دل چون خرابی) از عطار |
' |
درآمد از در دل چون خرابی | ز می بر آتش جانم زد آبی | |
شرابم داد و گفتا نوش و خاموش | کزین خوشتر نخوردستی شرابی | |
چو جان نوشید جام جان فزایش | میان جان برآمد آفتابی | |
اگرچه خامشی فرمود لیکن | دلم با خامشی ناورد تابی | |
فغان دربست تا آن شمع جانها | برافکند از جمال خود نقابی | |
چو جانم روی یار خوشنمک دید | ز دل خوش بر نمک میزد کبابی | |
همی ناگاه در جان من افتاد | عجب شوری عجایب اضطرابی | |
جهان از خود همی پر دید و خود نه | من این ناخواندهام در هیچ بابی | |
درین منزل فروماندیم جمله | که دارد مشکل ما را جوابی | |
برو عطار و دم درکش کزین سوز | چو آتش در دلم افتاد تابی |