عطار (غزلیات)/تا دردی درد او چشیدیم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (تا دردی درد او چشیدیم) از عطار |
' |
تا دردی درد او چشیدیم | دامن ز دو کون در کشیدیم | |
با هم نفسی ز درد عشقش | در کنج فنا بیارمیدیم | |
بر بوی یقین که بو که بینیم | زهری به گمان دل چشیدیم | |
گه در طلبش ز دست رفتیم | گه در هوسش به سر دویدیم | |
در عالم پر عجایب عشق | آوازهی او بسی شنیدیم | |
درمان چهکنیم درد او را | کین درد به جان و دل خریدیم | |
عشقش چو به ما نمود ما را | صد پرده به یک زمان دریدیم | |
نور رخ او چو شعلهای زد | خود را ز فروغ آن بدیدیم | |
دیدیم که ما نه ز آب و خاکیم | از هر دو برون رهی گزیدیم | |
چه خاک و چه آب کانچه ماییم | در پردهی غیب ناپدیدیم | |
چون پرده ز روی کار برخاست | از خود نه ازو بدو رسیدیم | |
پیوستگیی چو یافت عطار | از ننگ وجود او بریدیم |