عطار (غزلیات)/بی رخت در جهان نظر چکنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (بی رخت در جهان نظر چکنم) از عطار |
' |
بی رخت در جهان نظر چکنم | بی لبت عالمی شکر چکنم | |
رویت ای ترک اگر نخواهم دید | زحمت هندوی بصر چکنم | |
چون دریغ آیدم رخت به نظر | رخت آلودهی نظر چکنم | |
دو جهان گرچه سخت با خطر است | من خطیری نیم خطر چکنم | |
چون سر موی تو به از دو جهان | از سر کوی تو گذر چکنم | |
گر عزیز است عمر مختصر است | من بدین عمر مختصر چکنم | |
همه عالم جمال و آواز است | چشم کور است و گوش کر چکنم | |
چون خبر دادن از تو ممکن نیست | من حیران بی خبر چکنم | |
گرچه جان موج میزند از تو | چون زبان نیست کارگر چکنم | |
چون ز کاهی بسی ضعیف ترم | دست با کوه در کمر چکنم | |
گر کنم صد هزار قرن سجود | هیچ باشد من این قدر چکنم | |
گفته بودی که خشک و تر در باز | با لب خشک و چشم تر چکنم | |
آتش دل به است بی تو مرا | بی تو با آب بر جگر چکنم | |
گفتیم بال و پر زن از طلبم | چون ز هم ریخت بال و پر چکنم | |
چون مسافر تویی و من هیچم | من هیچ آخر این سفر چکنم | |
چون تو جویندهی خودی بر من | من سرگشته پا و سر چکنم | |
چون درونی تو و برون کس نیست | من چو حلقه برون در چکنم | |
در درون کش مرا و محرم کن | تا تو باشی همه دگر چکنم | |
محو شد درغم تو فرد فرید | فرد باید مرا حشر چکنم |