عطار (غزلیات)/بس نادره جهانی ای جان و زندگانی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (بس نادره جهانی ای جان و زندگانی) از عطار |
' |
بس نادره جهانی ای جان و زندگانی | جان و دلم نماند گر تو چنین بمانی | |
شاهی خوب رویان ختم است بر تو اکنون | بستان خراج خوبی در ملک کامرانی | |
از چشم نیم مستت پر فتنه شد جهانی | آخر بدین شگرفی چه فتنهی جهانی | |
نه گفتهای کزین پس فتنه نخواهم انگیخت | پس طره نیز مفشان گر فتنه مینشانی | |
تا دید آب حیوان لعل چو آتش تو | شد از جهان به یکسو از شرم در نهانی | |
چون هر نفس لب تو جانی دگر ببخشد | کس ننگرد به عمری در آب زندگانی | |
هرچند جان شیرین بردی به تلخی از من | تلخیم کرد لیکن شیرین ترم ز جانی | |
چون جان شوربختم شیرینی از تو دارد | شاید اگر به تلخی جانم به لب رسانی | |
عطار از غم تو زحمت کشید عمری | گر بر من ستمکش رحمت کنی توانی |