عطار (غزلیات)/بر در حق هر که کار و بار ندارد

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (بر در حق هر که کار و بار ندارد)
از عطار
'


بر در حق هر که کار و بار ندارد نزد حق او هیچ اعتبار ندارد
جان به تماشای گلشن در حق بر خوش بود آن گلشنی که خار ندارد
مست خراب شراب شوق خدا شو زانکه شراب خدا خمار ندارد
خدمت حق کن به هر مقام که باشی خدمت مخلوق افتخار ندارد
تا بتند عنکبوت بر در هر غار پرده‌ی عصمت که پود و تار ندارد
ساختن پرده آنچنان ز که آموخت از در آنکس که پرده‌دار ندارد
تا دل عطار در دو کون فروشد از پی آن بار بار بار ندارد