عطار (غزلیات)/ای لبت ختم کرده دلبندی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای لبت ختم کرده دلبندی) از عطار |
' |
ای لبت ختم کرده دلبندی | بنده بودن تو را خداوندی | |
آفتاب سپهر رویت را | بر گرفته ز ره به فرزندی | |
دیدهام آب زندگانی تو | من بمیرم ز آرزومندی | |
در غم آب زندگانی تو | گر بمیرم به درد نپسندی | |
تا به زلفت دراز کردم دست | همچو زلفت به پای افکندی | |
چون به زلف تو دست بگشادیم | چون به موییم در فروبندی | |
قلعهی آسمان به یک سر موی | بگشایی به حکم دلبندی | |
عاشقان چون سپر بیفکندند | زره زلف چند پیوندی | |
چون کرشمه کنی به نرگس مست | گم شود عقل را خردمندی | |
تا به آزادی آمدی در کار | سرو را بن ز بیخ بر کندی | |
بوسهای بی جگر بده آخر | چند عطار را جگر بندی |