عطار (غزلیات)/ای صد هزار عاشقت از فرق تا به پای

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عطار (غزلیات) (ای صد هزار عاشقت از فرق تا به پای)
از عطار
'


ای صد هزار عاشقت از فرق تا به پای پنهان ز عاشقانت رویی به من نمای
آب رخم مبر ز دو جادوی پر فریب قوت دلم بده ز دو یاقوت جانفزای
اندر هوای روی تو ای آفتاب حسن تا کی زنم چو ذره‌ی سرگشته دست و پای
چون سایه‌ای فرو شدم از عشق تو به خاک ای آفتاب جان من از قعر جان برآی
بر کارم اوفتاد ز زلف تو صد گره بگشای کارم از سر زلف گره‌گشای
بردی دلم به زلف و دلم بوی می‌برد از حلقه‌های آن شکن زلف دلربای
دور از رخ تو زلف تو در غارت دلم بر روی اوفتاد و شکن یافت چند جای
عطار رفت و دل به تو بگذاشت و خاک شد تا روز حشر باز ستاند ز تو جزای