عطار (غزلیات)/ای شکر خوشهچین گفتارت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای شکر خوشهچین گفتارت) از عطار |
' |
ای شکر خوشهچین گفتارت | سرو آزاد کرد رفتارت | |
بس که طوطی جان بزد پر و بال | ز اشتیاق لب شکر بارت | |
خار در پای گل شکست هزار | ز آرزوی رخ چو گلنارت | |
هر شبی با هزار دیده سپهر | مانده در انتظار دیدارت | |
لعل از جان بشسته دست به خون | شده مبهوت جزع خونخوارت | |
نرگس تر که ساقی چمن است | حلقه در گوش چشم مکارت | |
هرکه را از هزار گونه جفا | دل ببردی بهجان گرفتارت | |
بحر از آن جوش میزند لب خشک | که بدیدست در شهوارت | |
آسمان میکند زمین بوست | زانکه سرگشته گشت در کارت | |
گشت دندان عاشقان همه کند | زانکه بس تیز گشت بازارت | |
بر دل و جان من جهان مفروش | که به جان و دلم خریدارت | |
بر بناگوش توست حلقهی زلف | حلقه در گوش کرده عطارت |