عطار (غزلیات)/ای ز سودای تو دل شیدا شده
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای ز سودای تو دل شیدا شده) از عطار |
' |
ای ز سودای تو دل شیدا شده | زآتش عشق تو آب ما شده | |
عاشقان در جست و جویت صد هزار | تو چو دری در بن دریا شده | |
از میان آب و گل برخاسته | در میان جان و دل پیدا شده | |
عاشقان را بر امید روی تو | خون دل پالوده و جانها شده | |
تو ز جمله فارغ و مشغول خویش | خود به عشق خویش ناپروا شده | |
دیده روی خویشتن در آینه | بر جمال خویشتن شیدا شده | |
ما همه پروانهی پر سوخته | تو چو شمع از نور خود یکتا شده | |
یوسف اندر ملک مصر و سلطنت | دیدهی یعقوب نابینا شده | |
گم شدم در جست و جویت روز و شب | چند بازت جویم ای گم ناشده | |
چون دل عطار در عالم دلی | مینبینم از تو خون پالا شده |