عطار (غزلیات)/ای روی تو شمع بتپرستان
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای روی تو شمع بتپرستان) از عطار |
' |
ای روی تو شمع بتپرستان | یاقوت تو قوت تنگدستان | |
زلف تو و صد هزار حلقه | چشم تو و صد هزار دستان | |
خورشید نهاده چشم بر در | تا تو به درآیی از شبستان | |
گردون به هزار چشم هر شب | واله شده در تو همچو مستان | |
آنچ از رخ تو رود در اسلام | هرگز نرود به کافرستان | |
پیران ره حروف زلفت | ابجد خوانان این دبستان | |
در عشق تو نیستان که هستند | هستند نه نیستان نه هستان | |
ممکن نبود به لطف تو خلق | از دینداران و بتپرستان | |
گوی تو که آب خضر بوده است | هر شیر که خوردهای ز پستان | |
ای بر شده بس بلند آخر | به زین نگرید سوی بستان | |
گلگون جمال در جهان تاز | وز عمر رونده داد بستان | |
کین گلبن نوبهار عمرت | درهم ریزد به یک زمستان | |
مشغول مشو به گل که ماراست | پنهان ز تو خفته در گلستان | |
زخمی زندت به چشم زخمی | گورستانت کند ز بستان | |
تو گلبن گلستان حسنی | عطار تورا هزاردستان |