عطار (غزلیات)/ای راه تو بحر بی کرانه
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای راه تو بحر بی کرانه) از عطار |
' |
ای راه تو بحر بی کرانه | عشق تو ندیم جاودانه | |
از عشق تو صد هزار آتش | در سینه همی زند زبانه | |
گر بنماید زبانهای روی | برهم سوزد همه زمانه | |
دو کون به هیچ باز آمد | زین گونه که عشق کرد خانه | |
مرغ دل ما ز عشق تو ساخت | بیرون دو کون آشیانه | |
مرغی که چنین شگرف افتاد | خون میگرید ز شوق دانه | |
گفتم دل پر غم من آخر | گردد به وصال شادمانه | |
در عشق تو چون قدم توان زد | پیش قدمی صد آستانه | |
فیالجمله چه گویم و چه جویم | جمله تویی و دگر بهانه | |
مقصود تویی و جز تو هیچ است | این است سخن دگر فسانه | |
عطار چو بی نشان شد از تو | او را بنشان ازین نشانه |