عطار (غزلیات)/ای به خود زنده مرده باید شد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (ای به خود زنده مرده باید شد) از عطار |
' |
ای به خود زنده مرده باید شد | چون بزرگان به خرده باید شد | |
پیش از آن کت به قهر جان خواهند | جان به جانان سپرده باید شد | |
تا نمیری به گرد او نرسی | پیش معشوق مرده باید شد | |
نخرد نقشت او نه نیک و نه بد | همه دیوان سترده باید شد | |
مشمر گام گام همچو زنان | منزل ناشمرده باید شد | |
زود شو محو تا تمام شوی | که تو را رنج برده باید شد | |
ره به آهستگی چو شمع برو | زانکه این ره سپرده باید شد | |
همچو عطار اگر نخواهی ماند | نرد کونین برده باید شد |