عطار (غزلیات)/این چه سوداست کز تو در سر ماست
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (این چه سوداست کز تو در سر ماست) از عطار |
' |
این چه سوداست کز تو در سر ماست | وین چه غوغاست کز تو در بر ماست | |
از تو در ما فتاده شور و شری | این همه شور و شر نه در خور ماست | |
تا تو کردی به سوی ما نظری | ملک هر دو جهان مسخر ماست | |
پاکباز آمدیم از دو جهان | کاتشت در میان جوهر ماست | |
آتشی کز تو در نهاد دل است | تا ابد رهنمای و رهبر ماست | |
دیدهای کو که روی تو بیند | دیده تیره است و یار در بر ماست | |
ما درین ره حجاب خویشتنیم | ورنه روی تو در برابر ماست | |
تا که عطار عاشق غم توست | دل اصحاب ذوق غمخور ماست |