عطار (غزلیات)/اگر برشمارم غم بیشمارم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (اگر برشمارم غم بیشمارم) از عطار |
' |
اگر برشمارم غم بیشمارم | ندارند باور یکی از هزارم | |
نیاید در انگشت این غم شمردن | مگر اشک میریزم و میشمارم | |
گر انگشت نتواند این غم به سر برد | به سر میبرد دیدهی اشکبارم | |
اگرچه فشاندم بسی اشک خونین | مبر ظن که من اشک دیگر نبارم | |
گرفتم ز خلق زمانه کناری | فشاندم بسی اشک خون در کنارم | |
چو روی نگارم ز چشمم برون شد | ز شوقش به خون روی خود مینگارم | |
چه کاری بر آید ز دست من اکنون | که شد کارم از دست و از دست کارم | |
مرا هست در دل بسی سر پنهان | ندانم که هرگز شود آشکارم | |
چو صاحب دلی اهل این سر ندیدم | همه سر به مهرش به دل میسپارم | |
چه گویی که عطار عیسی دمم من | چو زهره ندارم که یکدم برآرم |