عطار (غزلیات)/اگر از نسیم زلفت اثری به جان فرستی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (اگر از نسیم زلفت اثری به جان فرستی) از عطار |
' |
اگر از نسیم زلفت اثری به جان فرستی | به امید وصل جان را، خط جاودان فرستی | |
ز پی تو پاکبازان به جهان در اوفتادند | چه اگر ز زلف بویی به همه جهان فرستی | |
ز تعجب و ز حیرت دل و جان به سر درآید | چو تو بوی زلف مشکین به میان جان فرستی | |
همه خلق تا قیامت به تحیر اندر افتد | اگر از رخت فروغی به جهانیان فرستی | |
عجب اینکه سر عشقت دو جهان چگونه پر شد | که تو سر عشق خود را به جهان نهان فرستی | |
چه عجب بود ز عطار اگر آیدش تفاخر | به جواهری که از دل به سر زبان فرستی |