عطار (غزلیات)/از سر زلف دلکشت بوی به ما نمیرسد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (از سر زلف دلکشت بوی به ما نمیرسد) از عطار |
' |
از سر زلف دلکشت بوی به ما نمیرسد | بوی کجا به ما رسد چون به صبا نمیرسد | |
روز به شب نمیرسد تا ز خیال زلف تو | بر دل من ز چارسو خیل بلا نمیرسد | |
بوک دعای من شبی در سر زلف تو رسد | چون من دلشکسته را بیش دعا نمیرسد | |
میرسد از دو جزع تو تیر بلا به جان من | گرچه صواب نیست آن هیچ خطا نمیرسد | |
در عجبم که دست تو چون به همه جهان رسد | چیست سبب که یک نفس سوی وفا نمیرسد | |
خاک توییم لاجرم در ره عشق تو ز ما | گرد برآمد و ز تو بوی به ما نمیرسد | |
رحم کن ای مرا چو جان بر دل آنکه در رهت | مینرهد ز درد تو وز تو دوا نمیرسد | |
گرچه فرید فرد شد در طلب وصال تو | وصل تو کی بدو رسد چون به سزا نمیرسد |