عطار (غزلیات)/آه گر من زعشق آه کنم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (آه گر من زعشق آه کنم) از عطار |
' |
آه گر من زعشق آه کنم | همه روی جهان سیاه کنم | |
آه من در جهان نمیگنجد | در جهان پس چگونه آه کنم | |
هر دو عالم شود چو انگشتی | گر من آهی ز جایگاه کنم | |
گر دمی آتشین زنم ز دلم | به دمی دفع صد سپاه کنم | |
بحر خون در دلم چو موج زند | من به خون در روم شناه کنم | |
موج آن خون چو بگذرد از حد | خون دل را به دیده راه کنم | |
خون بریزم ز دیده چندانی | که بسی خلق را تباه کنم | |
عالمی خون خویشتن بینم | از پس و پیش اگر نگاه کنم | |
با چنین حالتی عجب که مراست | گر کنم طاعتی گناه کنم | |
هیچ خلقی گداتر از من نیست | گرچه دعوی پادشاه کنم | |
ره به گلخن نمیدهند مرا | وین عجب عزم بارگاه کنم | |
شربتی آب چاه نیست مرا | وی عجب عزم فخر آب جاه کنم | |
همچو لاله کلاه در خونم | چه حدیث سر و کلاه کنم | |
سر درودم فرید را چو گیاه | پس کنون کره در گیاه کنم | |
همچو عطار مست عشق شوم | گر دمی در رخش نگاه کنم |