عطار (غزلیات)/آتش عشق آب کارم برد
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (غزلیات) (آتش عشق آب کارم برد) از عطار |
' |
آتش عشق آب کارم برد | هوس روی او قرارم برد | |
روزگاری به بوی او بودم | روی ننمود و روزگارم برد | |
عشق تا در میان کشید مرا | از بد و نیک برکنارم برد | |
مست بودم که عشق کیسه شکاف | نیمشب نقد اختیارم برد | |
دردییی بر کفم نهاد به زور | سوی بازار دردخوارم برد | |
چون دلم مست شد ز دردی او | همچنان مست زیر دارم برد | |
من ز من دور مانده در پی دل | بار دیگر به کوی یارم برد | |
نعره برداشتم به بوی وصال | آتش غیرت آب کارم برد | |
چون بماندم به هجر روزی چند | باز در بند انتظارم برد | |
چون ز هستی مرا خمار گرفت | نیستی آمد و خمارم برد | |
چون شدم نیست پیش آن خورشید | همچو عطار ذرهوارم برد |