عطار (عذر آوردن مرغان)/یک شبی عباسه گفت ای حاضران
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (عذر آوردن مرغان) (یک شبی عباسه گفت ای حاضران) از عطار |
' |
یک شبی عباسه گفت ای حاضران | این همه گر پر شوند از کافران | |
پس همه از ترکمانی پر فضول | از سر صدقی کنند ایمان قبول | |
این تواند بود، اما آمدند | انبیا این صد هزار و بیست و اند | |
تا شود این نفس کافر یک زمان | یا مسلمان یا بمیرد در میان | |
این نیارستند کرد و آن رواست | در میان چندین تفاوت از چه خاست | |
ما همه در حکم نفس کافریم | در درون خویش کافر پروریم | |
کافریست این نفس نافرمان چنین | کشتن او کی بود آسان چنین | |
چون مدد میگیرد این نفس از دو راه | بس عجب باشد اگر گردد تباه | |
دل سوار مملکت آمد مقیم | روز و شب این نفس سگ او را ندیم | |
اسب چندانی که میتازد سوار | بر بر او میدود سگ در شکار | |
هرک دل از حضرت جانان گرفت | نفس از دل نیز هم چندان گرفت | |
هرک این سگ را به مردی کرد بند | در دو عالم شیرآرد در کمند | |
هرک این سگ را زبون خویش کرد | گرد کفشش را نیابد هیچ مرد | |
هرک این سگ را نهد بندی گران | خاک او بهتر ز خون دیگران |