عطار (عذر آوردن مرغان)/رابعه در راه کعبه هفت سال
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (عذر آوردن مرغان) (رابعه در راه کعبه هفت سال) از عطار |
' |
رابعه در راه کعبه هفت سال | گشت بر پهلو زهی تاج الرجال | |
چون به نزدیک حرم آمد به کام | گفت آخر یافتم حجی تمام | |
قصد کعبه کرد روز حج گزار | شد همی عذر زنانش آشکار | |
بازگشت از راه و گفت ای ذوالجلال | راه پیمودم به پهلو هفت سال | |
چون بدیدم روز بازاری چنین | او فکندی در رهم خاری چنین | |
یا مرا در خانهی من ده قرار | یا نه اندر خانهی خویشم گذار | |
تا نباشد عاشقی چون رابعه | کی شناسد قدر صاحب واقعه | |
تا تو میگردی درین بحر فضول | موج برمیخیزد از رد و قبول | |
گه ز پیش کعبه بازت میدهند | گه درون دیر رازت میدهند | |
گر ازین گرداب سر بیرون کنی | هر نفس جمعیتی افزون کنی | |
ور درین گرداب مانی مبتلا | سر بسی گردد ترا چون آسیا | |
بوی جمعیت نیابی یک نفس | میبشولد وقت تو از یک مگس |