عطار (عذر آوردن مرغان)/در خصومت آمدند و در جفا
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | عطار (عذر آوردن مرغان) (در خصومت آمدند و در جفا) از عطار |
' |
در خصومت آمدند و در جفا | دو مرقع پوش در دار القضا | |
قاضی ایشان را به کنجی برد باز | گفت صوفی خوش نباشد جنگساز | |
جامهی تسلیم در بر کردهاید | این خصومت از چه در سر کردهاید | |
گر شما هستید اهل جنگ و کین | این لباس از سر براندازید هین | |
ور شما این جامه را اهل آمدید | در خصومت از سر جهل آمدید | |
من که قاضیام نه مرد معنوی | زین مرقع شرم میدارم قوی | |
هر دو را بر فرق مقنع داشتن | به بود زین سان مرقع داشتن | |
چون تو نه مردی نه زن در کار عشق | کی توانی کرد حل اسرار عشق | |
گر به سر راه عشقی مبتلا | برفکن برگستوانی از بلا | |
گر بدعوی عزم این میدان کنی | سر دهی بر باد و ترک جان کنی | |
سر به دعوی بیش ازین مفر از تو | تا به رسوایی نمانی باز تو |