عبید زاکانی (غزلیات)/گرم عنایت او در بروی بگشاید

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عبید زاکانی (غزلیات) (گرم عنایت او در بروی بگشاید)
از عبید زاکانی
'


گرم عنایت او در بروی بگشاید هزار دولتم از غیب روی بنماید
نظر به گلشن روحانیون نیندازم سرم به پایه‌ی کروبیان فرو ناید
وگر به حال پریشان ما کند نظری ز روی لطف بر احوال ما ببخشاید
به پیش خاطرم ار کاینات عرضه کنند ز کبر دامن همت بدان نیالاید
توان در آینه‌ی آن جمال جان دیدن گرش به صیقل توفیق زنگ بزداید
ورم ز پیش براند به جور حکم اوراست پسند دوست بود هرچه دوست فرماید
عبید را کرمش تا نوازشی نکند دلش ز غم نرهد خاطرش نیاساید