عبید زاکانی (غزلیات)/زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' عبید زاکانی (غزلیات) (زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی)
از عبید زاکانی
'


زلفت به پریشانی دل برد به پیشانی دل برد به پیشانی زلف به پریشانی
گر زلف بیفشانی صد جانش فرو ریزد صد جانش فرو ریزد گر زلف بیفشانی
یک لحظه به پنهانی گر وصل تو دریابم گر وصل تو دریابم یک لحظه به پنهانی
صد بوسه به آسانی از لعل تو بربایم از لعل تو بربایم صد بوسه به آسانی
آخر نه مسلمانی رحم آر بر این مسکین رحم آر بر این مسکین آخر نه مسلمانی
می‌بینی و میدانی احوال عبید آخر احوال عبید آخر می‌بینی و می‌دانی