صائب تبریزی (غزلیات)/سبکروان به زمینی که پا گذاشتهاند
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (سبکروان به زمینی که پا گذاشتهاند) از صائب تبریزی |
' |
سبکروان به زمینی که پا گذاشتهاند | بنای خانهبدوشی به جا گذاشتهاند | |
خوش آن گروه که چون موج دامن خود را | به دست آب روان قضا گذاشتهاند | |
عنان سیر تو چون موج در کف دریاست | گمان مبر که ترا با تو واگذاشتهاند | |
مباش در پی مطلب، که مطلب دو جهان | به دامن دل بیمدعا گذاشتهاند | |
مگر فلاخن توفیق دست من گیرد | که همچو سنگ نشانم به جا گذاشتهاند | |
چو نی بجو نفس گرم ازان سبکروحان | که برگ را ز برای نوا گذاشتهاند | |
فغان که در ره سیل سبک عنان حیات | ز خواب، بند گرانم به پا گذاشتهاند | |
مباش محو اثرهای خود، تماشا کن | که پیشتر ز تو مردان چها گذاشتهاند | |
دعای صدرنشینان نمیرسد صائب | به محفلی که ترا بیدعا گذاشتهاند |