صائب تبریزی (غزلیات)/به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته) از صائب تبریزی |
' |
به ساغر نقل کرد از خم، شراب آهسته آهسته | برآمد از پس کوه آفتاب آهسته آهسته | |
فریب روی آتشناک او خوردم، ندانستم | که خواهد خورد خونم چون کباب آهسته آهسته | |
ز بس در پردهی افسانه با او حال خود گفتم | گران گشتم به چشمش همچو خواب آهسته آهسته | |
سرایی را که صاحب نیست، ویرانی است معمارش | دل بیعشق، میگردد خراب آهسته آهسته | |
به این خرسندم از نسیان روزافزون پیریها | که از دل میبرد یاد شباب آهسته آهسته | |
دلی نگذاشت در من وعدههای پوچ او صائب | شکست این کشتی از موج سراب آهسته آهسته |