صائب تبریزی (غزلیات)/از روی نرم، سرزنش خار میکشم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | صائب تبریزی (غزلیات) (از روی نرم، سرزنش خار میکشم) از صائب تبریزی |
' |
از روی نرم، سرزنش خار میکشم | چون گل ز حسن خلق خود آزار میکشم | |
آزادهام، مرا سر و برگ لباس نیست | از مغز خود گرانی دستار میکشم | |
هر چند شمع راهروانم چو آفتاب | از احتیاط دست به دیوار میکشم | |
آیینه پاک کردهام از زنگ قیل و قال | از طوطیان گرانی زنگار میکشم | |
نازی که داشتم به پدر چون عزیز مصر | در غربت این زمان ز خریدار میکشم | |
مژگان صفت به دیدهی خود جای میدهم | از پای هر که در ره او خار میکشم | |
از بس به احتیاط قدم مینهم به خاک | دست نوازشی به سر خار میکشم | |
صائب به هیچ دل نبود دیدنم گران | بار کسی نمیشوم و بار میکشم |