شیخ بهائی (مستزاد)/هرگز نرسیدهام من سوخته جان،
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | شیخ بهایی (مستزاد) (هرگز نرسیدهام من سوخته جان،) از شیخ بهایی |
' |
هرگز نرسیدهام من سوخته جان، روزی به امید وز بخت سیه ندیدهام، هیچ زمان، یک روز سفید قاصد چو نوید وصل با من میگفت، آهسته بگفت در حیرتم از بخت بد خود که چه سان؟ این حرف شنید