شیخ بهائی (غزلیات)/دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' شیخ بهایی (غزلیات) (دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید)
از شیخ بهایی
'


دگر از درد تنهایی، به جانم یار می‌باید دگر تلخ است کامم، شربت دیدار می‌باید ز جام عشق او مستم، دگر پندم مده ناصح! نصیحت گوش کردن را دل هشیار می‌باید مرا امید بهبودی نماندست، ای خوش آن روزی که می‌گفتم: علاج این دل بیمار می‌باید بهایی بارها ورزید عشق، اما جنونش را نمی‌بایست زنجیری، ولی این بار می‌باید