شیخ بهائی (غزلیات)/تا سرو قباپوش تو را دیدهام امروز
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | شیخ بهایی (غزلیات) (تا سرو قباپوش تو را دیدهام امروز) از شیخ بهایی |
' |
تا سرو قباپوش تو را دیدهام امروز در پیرهن از ذوق نگنجیدهام امروز من دانم و دل، غیر چه داند که در این بزم از طرز نگاه تو چه فهمیدهام امروز تا باد صبا پیچ سر زلف تو وا کرد بر خود، چو سر زلف تو پیچیدهام امروز هشیاریم افتاد به فردای قیامت زان باده که از دست تو نوشیدهام امروز صد خنده زند بر حلل قیصر و دارا این ژندهی پر بخیه که پوشیدهام امروز افسوس که برهم زده خواهد شد از آن روی شیخانه بساطی که فرو چیدهام امروز بر باد دهد توبهی صد همچو بهایی آن طرهی طرار که من دیدهام امروز