شبستری (گلشنراز)/اصول خلق نیک آمد عدالت
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | شبستری (گلشنراز) (اصول خلق نیک آمد عدالت) از شبستری |
' |
اصول خلق نیک آمد عدالت | پس از وی حکمت وعفت شجاعت | |
حکیمی راست گفتار است و کردار | کسی کو متصف گردد بدین چار | |
به حکمت باشدش جان و دل آگه | نه گربز باشد و نه نیز ابله | |
به عفت شهوت خود کرده مستور | شره همچون خمود از وی شده دور | |
شجاع و صافی از ذل و تکبر | مبرا ذاتش از جبن و تهور | |
عدالت چون شعار ذات او شد | ندارد ظلم از آن خلقش نکو شد | |
همه اخلاق نیکو در میانه است | که از افراط و تفریطش کرانه است | |
میانه چون صراط مستقیم است | ز هر دو جانبش قعر جحیم است | |
به باریکی و تیزی موی و شمشیر | نه روی گشتن و بودن بر او دیر | |
عدالت چون یکی دارد ز اضداد | همی هفت آمد این اضداد ز اعداد | |
به زیر هر عدد سری نهفت است | از آن درهای دوزخ نیز هفت است | |
چنان کز ظلم شد دوزخ مهیا | بهشت آمد همیشه عدل را جا | |
جزای عدل، نور و رحمت آمد | سزای ظلم، لعن و ظلمت آمد | |
ظهور نیکویی در اعتدال است | عدالت جسم را اقصی کمال است | |
مرکب چون شود مانند یک چیز | ز اجزا دور گردد فعل و تمییز | |
بسیط الذات را مانند گردد | میان این و آن پیوند گردد | |
نه پیوندی که از ترکیب اجزاست | که روح از وصف جسمیت مبراست | |
چو آب و گل شود یکباره صافی | رسد از حق بدو روح اضافی | |
چو یابد تسویت اجزای ارکان | در او گیرد فروغ عالم جان | |
شعاع جان سوی تن وقت تعدیل | چو خورشید و زمین آمد به تمثیل |