سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/چه خواهد کرد با شاهان ندانم
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سیف فرغانی (قصاید و قطعات) (چه خواهد کرد با شاهان ندانم) از سیف فرغانی |
' |
چه خواهد کرد با شاهان ندانم | که با چون من گدایی عشقت این کرد | |
از اول مهربانی کرد و آنگاه | چو با او مهر ورزیدیم کین کرد | |
گدایی بر سر کویت نشسته | به رفتن آسمانها را زمین کرد | |
چو اسبان کرهی تند فلک را | سر اندر زیر پای آورد و زین کرد | |
ز ما هرگز نیاید کار ایشان | چنان مردان توانند این چنین کرد | |
نه صاحب طبع را عاشق توان ساخت | نه شیطان را توان روح الامین کرد | |
کسی کز غیر تو دامن بیفشاند | کلید دولت اندر آستین کرد | |
تویی ختم نکویان و ز لعلت | نکویی خاتم خود را نگین کرد | |
چو از تو سیف فرغانی سخن راند | همه آفاق پر در ثمین کرد | |
غمت را طبع او زینسان سخن ساخت | که گل را نحل داند انگبین کرد |