سیف فرغانی (قصاید و قطعات)/ای تو را در کار دنیا بوده دست افزار دین
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سیف فرغانی (قصاید و قطعات) (ای تو را در کار دنیا بوده دست افزار دین) از سیف فرغانی |
' |
ای تو را در کار دنیا بوده دست افزار دین | وی تو از دین گشته بیزار و ز تو بیزار دین | |
ای به دستار و به جبه گشته اندر دین امام | ترک دنیا کن که نبود جبه و دستار دین | |
ای لقب گشته فلان الدین و الدنیا تو را | ننگ دنیایی و از نام تو دارد عار دین | |
نفس مکارت کجا بازار زرقی تیز کرد | کز پی دنیا درو نفروختی صد بار دین | |
قدر دنیا را تو میدانی که گر دستت دهد | یک درم از وی به دست آری به صد دینار دین | |
قیمت او هم تو بشناسی که گریابی کنی | یک جو او را خریداری به ده خروار دین | |
خویشتن باز آر ازین دنیا خریدن زینهار | چون خریداران زر مفروش در بازار دین | |
کز برای سود دنیا ای زیان تو ز تو | بهر مال ارزان فروشد مرد دنیادار دین | |
از پی مالی که امسالت مگر حاصل شود | در پی این سروران از دست دادی پار دین | |
مصر دنیا را که در وی سیم و زر باشد عزیز | تو زلیخایی از آن نزد تو باشد خوار دین | |
دیو نفست گر مسخر شد مسلم باشدت | این که در دنیا نگهداری سلیمانوار دین | |
حق دین ضایع کنی هر روز بهر حظ نفس | آه از آن روزی که گوید حق من بگزار دین | |
کار تو چون جاهلان شد برگ دنیا ساختن | خود درخت علم تو روزی نیارد بار دین | |
بحث و تکرار از برای دین بود در مدرسه | وز تو آنجا فوت شد ای عالم مختار دین | |
آرزوی مسند تدریس بیرون کن ز دل | تا تو را حاصل شود بیبحث و بیتکرار دین | |
چشم جان از دیدن رخسار این رعنا ببند | تا گشاید بر دلت گنجینهی اسرار دین | |
دست حکم طبع بیرون ناورد از دایره | نقطهی دل را که زد بر گرد او پرگار دین | |
کار من گویی همه دین است و من بیدار دل | خواب غفلت کی گمارد بر دل بیدار دین | |
نزد تو کز مال دنیا خانه رنگین کردهای | پردهی بیرون در نقشی است بر دیوار دین ... |