سوسیال دموکراسی
،
سوسیال دمکراسی - سوسیال دمکراسی واژه دیگری است برای جنبش کمونیستی. امروزه گفتگوها بر سر آن است که ایران به سوی سوسیال دمکراسی سوق داده شود. این گفتمان به ویژه از سوی کسانی راه اندازی شده است که برای ایران جمهوری میخواهند. واژه سوسیال دمکراسی در زبان پارسی واژهای بیگانه است و برابر آن وجود ندارد. کسانی که طبل سوسیال دمکراسی را میزنند، خودشان واژهای سر هم بندی کردهاند و سوسیال دمکراسی را «مردم سالاری جامعه خواه» مینامند.
در آغاز باید یادآور شد که سوسیال دمکراسی جنبشی است علیه شاهنشاهی. بسیار کسان که امروز درباره سوسیال دمکراسی در ایران سنگ به سینه میزنند کسانی بودند که در سرنگونی شاه ایران و حکومت مشروطه شاهنشاهی ایران فعالیت بسیار داشتند و سنگ تمام گزاشتند.
دوم سوسیال دمکراسی علیه ملیت است یعنی اینان بی وطن هستند و خود را جهان وطن مینامند و سازمان بینالمللی آنان انترناسیونال سوسیالیست نام دارد.[۱] [۲] در سال ۱۸۶۴ میلادی برابر با ۱۲۴۳ خورشیدی سازمان انترناسیونال سوسیالیست از سوی کارل مارکس در لندن بنیاد نهاده شد. حزب دموکرات کردستان ایران و حزب کومله کردستان هموندان انترناسیونال سوسیالیست میباشند. پیوندهای پایداری نیز با حزب سوسیال دمکرات آلمان [۳] و حزب کارگر در انگلستان [۴] و پارتی سوسیالیست در فرانسه [۵] و هم چنین حزب کارگری سوسیالیست در اسپانیا [۶] و حزب سوسیالیست ها در پرتغال [۷] و حزب سوسیالیست در بلژیک [۸] و ... بیش از یک سد حزب و سازمان سوسیالیستی دیگر میباشد.
سوسیال دمکراسی یک ایدئولوژی سیاسی است که بر پایه ایدههای کارل مارکس بنا گردیده است. واژه کلیدی سوسیال دمکراسی همان عدالت اجتماعی است و ابزار برای پیاده کردن عدالت اجتماعی تقسیم ثروتها میان همگان است تا همگان دارایی یکسان داشته باشند. در کشورهایی که این ایدئولوژی پیاده شد مانند جمهوری دمکراتیک آلمان شرقی و یا شوروی و یا کوبا این کشورها ورشکسته شدند یعنی در پایان همگان هیچ نداشتند و تهیدست و نیازمند شدند و کسانی که کارا و شایسته بودند گوشمالی داده شدند. از آنجا که این استراتژی شکست خورد امروزه واژه دیگری را به جای عدالت اجتماعی به کار میگیرند و آن را درآمد پایه یا یونیورسال بیسیک اینکام مینامند[۹]. هر شهروندی از دولت حقوق ثابتی میگیرد چه کار بکند و چه کار نکند. از کجا این پول برای تقسیم میان شهروندان خواهد آمد چیزی در این باره گفته نمیشود.
پس از ایده کارل مارکس حزبهای سوسیال دموکراسی خود را نمایندگان کارگران صنعت خواندند. در جامعه مدرن شمار کارگرانی که در کارخانهها کار میکنند (یقه آبی) کاهش مییابد در جایی که شمار کارمندان دولت و حقوق بگیران ماهانه (یقه سفید) و دستمزد بگیران صنعتگران و پیشه وران و هم چنین دیگر کسانی که مستقل کار میکنند مانند وکیل و داروخانه دار افزایش مییابد. به کارگران ساده در کارخانهها یا یقه آبیها آموزش داده میشود و از آنان کارگران متخصص ساخته میشود و بدین سان این کارگران حرفهای درآمد بسیار بالایی خواهند داشت و مورد نیاز کارخانهها میباشند. این کارگران حرفهای آموزش دیده و دیگر گروههای خویش فرما سلف امپلوید و کارمندان دولت و یقه سپیدها حزبهای سوسیال دموکراسی را دیگر برنمیگزینند بلکه حزبهای سبز و یا محافظه کار را انتخاب میکنند زیرا که این گروهها از درآمد بالایی برخوردار هستند و میخواهند که درآمدشان حفظ شود و بدین گونه بماند.
در جامعههای مدرن غربی بیمههای درمانی و بیکاری و بازنشستگی وجود دارد و همه شهروندان زیر پوشش بیمهها قراردارند. این پروسه بدانجا انجامیده است که حزبهای سوسیال دمکراسی وزنه سیاسی خود را از دست بدهند. برای نمونه در کشور آلمان حزب سوسیال دمکرات کمتر از پانزده درصد رای میآورد در جایی که پنجاه سال پیش بیش از پنجاه درصد رای را به خود اختصاص داده بودند. در ایتالیا و فرانسه نیز همین روند روی داده است. در همه کشورهایی که به بلوک شرق شناخته شده بودند سوسیال دموکراتی دیگر جایی ندارد. حتی در کوبا سیستم سوسیال دمکراسی را میخواهند از میان بردارند. در کشور چین حزبی که بر سر کار است خود را حزب کمونیست مینامد ولی ایدیولوژی کمونیستی را دهه هاست که به دور انداختهاند.
اینکه اکنون در ایران یک حکومت سوسیال دموکراسی برقرار شود قابل فهم نیست. کسانی که چنین میاندیشند و کوشش میکنند که سوسیال دموکراسی به ایران بیاورند کوشش میکنند که ایران را در سد سال پیش نگاه دارند. این کسان در جوانی اشان سرسپردگان کمونیسم و بیگانگان بودند و در شورشی که در سال ۱۳۵۷ به راه انداختند با خمینی همراه شدند تا شاه ایران را براندازند. همین جرثومه از سوی خمینی بیرون انداخته شدند و اکنون که جمهوری اسلامی در حال ریزش است میخواهند رویاهای جوانی شان را بر روی صحنه بیاورند. مردم ایران برای این گونه آزمایشهای ایده اولوگهای ورشکسته جایی ندارد. مردم ایران آن را میخواهند که میشناسند یعنی حکومت مشروطه شاهنشاهی. این گونه آزمایشهای سیاسی از سوی تبعیدشدگان مانند افغانستان و عراق کشورهایی که در آن جمهوری بر پا کردند نشان میدهد که این جمهوریها در این سرزمینها به کار نمیآیند. همه کسانی که مدعی هستند باید روی فرم حکومت رفراندوم باید بر پا کرد در واقع میخواهند یک جمهوری دست نشانده در ایران بر پا کنند. مردم ایران نیازی به رفراندوم نداردند زیرا که میدانند چه میخواهند.
شاهنشاه ایران محمدرضا شاه پهلوی آریامهر در کتاب تمدن بزرگ به نوشتار درآورد که در ایران مدرن هر ایرانی از دم زاده شدن تا آخرین دم که در این جهان است زیر پوشش بیمههای اجتماعی زندگی با رفاهی خواهد داشت همانند کشورهای اروپایی. شاهنشاه ایران بیش از پنجاه سال پیش برنامهای برای جامعه ایران در سر داشت که بسیار مدرنتر و پیشرفته تر از آنچه که کلههای ناقص سوسیال دموکراسی میگویند و برای ایران دوباره نقشههای نابودکننده در پیش دارند. اگر این سوسیال دموکراتها در آن زمان از شاهنشاه ایران پشتیبانی میکردند ویزیون شاهنشاه ایران دههها بود که در ایران پیاده شده بود و مردم ایران گدایان گرسنه در خیابانها و سرگردان در کمپهای پناهندگی نبودند.