سنگ شناعت بیدل شیرازی
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
من دانم و دل تا چه ها زان ماه طلعت میکشم | گه خون غیرت می خورم گه درد فرقت میکشم |
وقتست اگر رحمت کند صیاد بر مرغ دلم | کز حسرت پیکان او عمریست زحمت میکشم |
دعوای خونخواهی کنند ار کشتگان غمزه اش | تنها به خون عالمی من خود غرامت میکشم |
گو تا نیاید بر سرم یک لحظه تا من بگذرم | بی روی او چون زنده ام زان روی خجلت میکشم |
جان خواست دادم دین و دل اندر بهای بوسه اش | آوخ کزین سودا ز جان بار ندامت میکشم |
گر منّتی بر جان من زان ناوک مژگان نهد | از آن کمان ابروان تا حشر منت میکشم |
در عشق روی دلبری کم نیستم از اشتری | خار مذلّت می خورم بار محبت میکشم |
سر گشتگان عشق را هر یک سرانجامی چو من | راهی به غربت میروم آهی به حسرت میکشم |
بیدل ازین فرزانگان عمریست من دیوانه سان | سنگ شناعتمیخورم ننگ ملامت میکشم |
در ویکیپدیا موجود است:
M rastgar ۱ اوت ۲۰۱۱، ساعت ۰۷:۳۲ (UTC)––––