سنایی غزنوی (غزلیات)/نور تا کیست که آن پردهی روی تو بود
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (نور تا کیست که آن پردهی روی تو بود) از سنایی غزنوی |
' |
نور تا کیست که آن پردهی روی تو بود مشک خود کیست که آن بندهی موی تو بود ز آفتابم عجب آید که کند دعوی نور در سرایی که درو تابش روی تو بود در ترازوی قیامت ز پی سختن نور صد من عرش کم از نیم تسوی تو بود راه پر جان شود آن جای که گام تو بود گوش پر در شود آنجا که گلوی تو بود هر که او روی تو بیند ز پی خدمت تو هم به روی تو که پشتش چو به روی تو بود از تو با رنگ گل و بوی گلابیم از آنک خوی احمد بود آنجا که خوی تو بود دیدهی حور بر آن خاک همی رشک برد که بر آن نقش ز لعل سر کوی تو بود کافهی خلق همه پیش رخت سجده برد حور یا روح که باشد که کفوی تو بود قبلهی جایست همه سوی تو چون کعبه از آن قبلهی جان سنایی همه سوی تو بود