سنایی غزنوی (غزلیات)/غریب و عاشقم بر من نظر کن
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
' | سنایی غزنوی (غزلیات) (غریب و عاشقم بر من نظر کن) از سنایی غزنوی |
' |
غریب و عاشقم بر من نظر کن به نزد عاشقان یک شب گذر کن ببین آن روی زرد و چشم گریان ز بد عهدی دل خود را خبر کن ترا رخصت که داد ای مهر پرور که جان عاشقان زیر و زبر کن نه بس کاریست کشتن عاشقان را برو فرمان بر و کار دگر کن سنایی رفت و با خود برد هجران تو نامش عاشق خسته جگر کن ولیکن چون سحرگاهان بنالد ز آه او سحرگاهان حذر کن