سنایی غزنوی (غزلیات)/ساقیا می ده و نمی کم گیر

از مشروطه
پرش به ناوبری پرش به جستجو
' سنایی غزنوی (غزلیات) (ساقیا می ده و نمی کم گیر)
از سنایی غزنوی
'


ساقیا می ده و نمی کم گیر وز سر زلف خود خمی کم گیر
گر به یک دم بمانده‌ای در دام جستی از دام پس دمی کم گیر
رو که عیسی دلیل و همره تست ره همی رو تو مریمی کم گیر
عالمی علم بر تو جمع شدست علم باقیست عالمی کم گیر
ز کما بیش بر تو نقصان نیست چون تو بیشی ز کم کمی کم گیر
بم گسسته ست زیر و زار خوشست زحمت زخمه را به می کم گیر
گر سنایی غمی‌ست بر دل تو یا غمی باش یا غمی کم گیر